همه کاره اوست
خداوند، زمین را خلق کرد و آسمان را آفرید. او زمین را مهد
آسایش انسان قرار داد.
او شب و روز را آفریدو کوه را، تا زمین به آن تکیه کند.
او بادها را وزان کرد تا ابرها را به حرکت آورند و
کشتی ها را بر امواج حرکت دهندو درختان را بارور سازند.
خداوند ابرها را به حرکت درآورد و باران را فرو فرستاد.
رودها را روان ساخت و چشمه ها را جوشانْد.
او گیاهان را در زمین رویانْد و دانه ها را شکافت و....
اوست که می آفریند، روان می کند، فرو می فرستد،
می جوشاند، می شکافد و می رویاند.
همه کاره اوست. در ذره ذره عالم، سبب ساز اوست.
تو در صفحه صفحه کتاب هستی بنگر در هر پدیده ای سبب ساز را ببین
تا حضورش را حس کنی، خدایت را بیابی و خود را به دست های مهربان و همه
کاره او بسپاری و تنها به او تکیه کنی و نه هیچ کس دیگر.
جرعه ای حرف حساب
خداوند
سبحان خطاب به آدمى مى فرماید:
یَابْن َآدَمَ!
1) أکْثِرْ مِنَ الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ.
2) وَجَدِّدِ السَّفیْنَةَ، فَإِنَّ الْبَحْرَ عَمیقٌ عمیقٌ.
3) وَخَفِّفِ الْحَمْلَ،
فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ.
4) وَأخْلِصِ الْعَمَلَ،
فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ.
5) وَأخِّرْ نَوْمَکَ إِلَى
الْقَبْرِ.
6)وَفَخْرَکَ إِلَى الْمیْزانِ.
7) وَشَهْوَتَکَ إِلَى الْجَنَّةِ.
8) وَراحَتَکَ إِلَى الاَّْخِرَةِ.9) وَلَذَّتَکَ إِلَى الْحُورِ العینِ.
10) وَکُنْ لى ، أکُنْ لَکَ.11) وَتَقَرَّبْ إِلَىَّ بِاسْتِهانَةِ الدُّنْیا.
12) وَتَبَعَّدْ عَنِ النّارِ لِبُغْضِ الْفُجّارِ وَحُبِّ الاَْبْرارِ.13) فَإِنَّ اللّهَ لایُضیعُ أجْرَ الْمُحْسِنینَ.1
2) و «کشتى » را تعمیر کن ، که «دریا» عمیق است عمیق!
3) و «بار»[هاى اضافى که در این سفر به کارت نمى آیند] را فرو گذار و سبک گردان ، که راه باریک است باریک!4) و «عمل »[و کردار و گفتارت ] را خالص گردان ، که «حسابرس »بیناست بینا!
5) و خفتن خویش را به تاخیر بینداز و آن را براى درون قبر بگذار!6) و فخر کردنت را براى هنگامه برپایى «میزان » [در قیامت ] بگذار.
7) و میل [و برآوردن خواهشهاى دل ]ات را براى بهشت واگذار.
8) و راحتى و آسایشت را براى جهان آخرت بگذار.9) و لذت جویى ات را براى [زیستن در کنار] همسران بهشتى واگذار.
10) و براى من باش تا من نیز براى تو باشم.11) و با سبک شمردن دنیا، به من نزدیک شو و تقرّب بجوى.
12) و با دشمن داشتن فاجران و بدکاران ، و نیز دوستى با ابرار و نیکان ، خویشتن رااز آتش ، دور بدار.13) پس [بدان که ] خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نمى سازد.
من مسافرم ...
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را
زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...
زاهد گفت: مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم.
من کیستم...؟!
ارزش من چقدر است...؟!
با زندگی خود تا کنون چه کرده ام...؟!
پرواز را بخاطر بسپار ؛ پرنده رفتنی ست
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز؛ و دویدن که آموختی، پرواز را.