تفسیر آیه ١٥٦– سوره بقره: الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إ
تفسیر آیه ١٥٦– سوره بقره
متن عربی آیه : الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ
کسانی که چون مصیبتی به آنها رسید گفتند : ما از آن خدا هستیم و به او باز می گردیم.
ترجمه فولادوند
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، میگویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز میگردیم.»
ترجمه مجتبوی
آنان که چون مصیبتى- پیشامد ناخوشایندى- به ایشان رسد، گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او باز میگردیم.
ترجمه مشکینی
همان کسانى که چون مصیبتى بر آنها وارد شود گویند: همانا ما از آن خداییم (ملک حقیقى اوییم به ملاک آنکه خلق و حفظ و تدبیر امور و اعدام ما به دست اوست) و همانا به سوى او باز خواهیم گشت.
ترجمه بهرام پور
آنها که هرگاه مصیبتى بدانها رسد [صبورى کنند] و گویند: ما از آن خداییم و به سوى او باز میگردیم.
تفسیر مجمع البیان
ترجمه
151. همانسان که [با تغییر قبله، نعمت خویش را بر شما کامل ساختیم، ]پیامبری از خودتان درمیان شما فرستادیم، [که] آیات ما را بر شما تلاوت میکند؛ و شما را [از ضدّ ارزشها] پاک میسازد، و کتاب و حکمت به شما میآموزد؛ و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد میدهد.
152. بنابراین، مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم؛ و مرا سپاس گزارید، و [نعمتهای بیشمار] مرا ناسپاسی نکنید.
153. هان ای کسانی که ایمان آوردهاید! [دربرابر مشکلات،] از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ چرا که خدا با صابران است.
154. و به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زندهاند، ولی شما درنمییابید.
155. و بیگمان [همه] شما را به[وسیله] اندکی از ترس و گرسنگی و کاهش در داراییها و جانها و میوهها میآزماییم؛ و شکیبایان را نوید ده.
156. همانان که هرگاه مصیبتی به آنان دررسد، میگویند: «ما از خداییم و بهسوی او [نیز] بازمیگردیم».
157. آنانند که درودهای پروردگارشان و بخشایشی [ازجانب او] بر آنان [باد]؛ و آنانند راهیافتگان.
نگرشی بر واژهها
«ارسال»: فرستادن.
«تلاوت»: خواندن بههمراه نظم و ترتیب.
«تزکیه»: رشد و نموّ دادن، پاک کردن.
«حکمت»: دانشی که قدرت انجامدادن کارهای شایسته و بایسته را به انسان میدهد.
«ذکر»: یادآوری.
«سبیل»: راه.
«حیاة»: زندگی.
«شعور»: دریافتی که از راه احساسات پدید میآید.
«لنبلونّکم»: میآزماییم.
«خوف»: ترس.
«جوع»: گرسنگی.
«ثمره»: میوه، محصول، فراوردههای درختی.
«مصیبت»: رنجی که بر روح اثر میگذارد.
«رجوع»: بازگشت.
«اهتداء»: راهیافتن و رسیدن به حق.
تفسیر
برنامههای پیامبر(ص)
در آیات پیشین، پس از بیان فلسفه تغییر قبله، خاطرنشان شد که این اقدام از آن جهت انجام گرفت که خداوند میخواست نعمت خویش را بر امّت محمّد(ص) کامل گرداند. و اینک در این آیه میفرماید:
«کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم.»
همانسان که پیامبری از [جنس] خودتان برای شما فرستاد.
درمورد «کاف» در «کما ارسلنا»، دو نظر ارائه شده است:
1. بعضی اعتقاد دارند که این کاف تشبیه، به جمله «لاتمّ نعمتی علیکم» در آیه قبل برمیگردد؛ و درنتیجه معنای آیه چنین میشود: ...تا نعمت خود را با تغییر قبله بر شما کامل گردانم، همانسان که پیامبری از جنس خودتان درمیان شما فرستادم.
2. و برخی نیز بر این عقیدهاند که این «کاف» به «فاذکرونی» در آیه بعد تعلّق دارد و تفسیر آیه بدینصورت است که: فرستادن پیامبر از نوع خودتان برای شما، نعمتی گران است؛ و چون این نعمت را به شما ارزانی داشتم، مرا یاد کنید...
منظور از «رسولاً منکم» در این آیه شریفه، محمّد(ص) - آخرین پیامآور خدا - است. و تفسیر آیه این است که: پیامبری را بهسوی شما فرستاد که از نوع خودتان و از قوم عرب است؛ و از آنجا که آن گرانمایه جهان هستی از خود آنان بود، طبیعی است که عزّت و سرفرازی و نام نیک را برای عرب بهدنبال داشت؛ و به همین دلیل، نعمتی ارجدار برای آنان بود.
افزون بر این به اعتقاد عدّهای، از آنجا که عرب غرور و اعتماد به نفس و تعصّب ویژهای داشتند، اگر پیامبری از غیر نژاد خودشان بهسوی آنان برانگیخته میشد، دعوت او را نمیپذیرفتند.
«یتلوا علیکم آیاتنا و یزکّیکم و یعلّمکمالکتاب والحکمة»
مقصود از «آیاتنا» (آیات ما)، قرآن شریف است که فرشته وحی به فرمان خدا و ازجانب او بر قلب پیامبر(ص) فرود آورده است؛ و آن حضرت آن را بر مردم تلاوت میکند و ضمن دعوت انسانها به رعایت مقرّرات خدا، آنان را از گناهان و ضدّارزشها پاک و پاکیزه میسازد؛ رشد و تعالیشان را موجب میشود؛ و کتاب و حکمت به آنها میآموزد.
بیشتر مفسّران برآنند که دو واژه «کتاب» و «حکمت» در این آیه شریفه، درمورد قرآن بکار رفته و این بخاطر ابعاد و مفاهیم گوناگون آن است؛ همانگونه که درباره خدا نیز از صفات گوناگونی استفاده میشود، مثلاً میگوییم: خدا از همه رویدادها آگاه، و بر همه امور توانا است. برخی نیز میگویند: منظور از «کتاب» در آیه شریفه، قرآن و مقصود از «حکمت»، مفاهیم بلندی است که بصورت سنّت بر آن حضرت فرود آمده است.
«و یعلّمکم مالمتکونوا تعلمون»
و اموری را که برای آموزش آنها راهی نداشتید، [همه را درپرتو دلیل و برهان] به شما میآموزد
یادآور میشود که واژه «یعلّم» در جایی بکار میرود که مفاهیم درپرتو دلیل و برهان ترسیم شود. به همین جهت، این موضوع در ردیف نعمتهای خدا به مردم است.
«فاذکرونی اذکرکم»
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم
در تفسیر این جمله از آیه شریفه، دیدگاهها متفاوت است:
1. مفسّر آگاه قرآن - سعیدبن جبیر - میگوید: تفسیر این جمله از آیه شریفه این است که شما با فرمانبرداری از مقرّرات من، مرا یاد کنید تا من هم شما را با رحمت و بخشایش خود یاد کنم؛ همانگونه که در آیه شریفه دیگری میفرماید: «وَ اَطیعُوااللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(287).
2. ابن عبّاس میگوید: منظور این است که مرا با اطاعت از فرمانهایم یاد آورید تا من نیز شما را با یاریرسانی خویش یاد کنم؛ درست نظیر این آیه شریفه که میفرماید: «وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا...»(288).
3. گروهی معتقدند منظور آیه شریفه این است که: شما مرا با سپاس دربرابر نعمتهایم یاد کنید تا من نیز با افزودن نعمتها، شما را یاد کنم؛ نظیر این آیه شریفه که میفرماید: «...لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَاَزیدَنَّکُمْ...»(289).
4. عدّهای نیز آیه را چنین تفسیر کردهاند: مرا در روی زمین یاد کنید تا من نیز شما را بههنگامی که در زیر زمین قرار گرفتید، یاد کنم؛ همانگونه که در دعاها آمده است: «اذکرونی علی ظهرالأرض اذکرکم فی بطنها».
5. پارهای را اعتقاد بر آن است که مقصود آیه شریفه این است که: در دنیا به یاد من باشید تا در سرای آخرت به یاد شما باشم.
6. و دستهای دیگر بر این عقیدهاند که تفسیر آیه این است که: بهوقت برخورداری از نعمت و رفاه، به یاد من باشید تا بههنگام شدّت و گرفتاریهایتان، به یاد شما باشم؛ همانگونه که قرآن میفرماید: «فَلَوْلا اَنَّهُ کانَ مِنَالْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ اِلی یَوْمِ یَبْعَثُونَ»(290).
7. و برخی نیز میگویند منظور این است که: شما مرا با دعا و نیایش یاد کنید تا من نیز با برآوردن خواستههایتان به یاد شما باشم؛ و در تأیید نظر خود، این آیه شریفه را شاهد میآورند که: «... اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ...»(291) (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را).
از پنجمین امام نور(ع) نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: فرشته ثبت اعمال، نامه عمل انسان را در آغاز و پایان روز که شب از راه میرسد، مهیّا میکند؛ بنابراین، در آغاز روز و پایان آن بکوشید کار بسیار پسندیدهای انجام دهید تا در پرونده عمل شما ثبت شود. در اینصورت است که خداوند فاصله میان آغاز تا پایان کار شما را مورد مهر و بخشایش خود قرار میدهد؛ و میفرماید: «اذکرونی اذکرکم».
یکی از دانشوران در تفسیر آیه شریفه میگوید: خداوند کسانی را که از او یاد کنند، یاد میکند؛ بر نعمت سپاسگزاران میافزاید و ناسپاسان را به کیفر اعمالشان میرساند.
«واشکروا لی ولاتکفرون»
و مرا سپاسگزارید، و نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتهام، برشمارید و از آنها بشایستگی بهره گیرید و با بهفراموشیسپردن نعمتها و بخشاینده آنها، ناسپاسی نکنید؛ و کدامین نعمت معنوی و انسانسازی، پرشکوهتر و گرانقدرتر از نعمت وجود پیامبر گرامی(ص) است؟
«یا ایّهاالّذین آمنوااستعینوا بالصّبر والصّلوة»
هان ای کسانی که ایمان آوردهاید! از شکیبایی و نماز یاری جویید
درباره صدر این آیه شریفه، پیشتر - بههنگام تفسیر آیه 45 از همین سوره - سخن رفت و نیازی به تکرار آن نیست.
و امّا صبر بر دو گونه است:
1. خویشتنداری از نزدیکشدن به اموری که دل میپسندد و خواهان آنها است.
2. وادارساختن خود به انجامدادن کارهای شایسته و بایستهای که برخلاف میل باطن است و بسی برای انسان مشکل.
امیر مؤمنان(ع) در اشاره به این دو نوع شکیبایی میفرماید:
«الصّبر صبران: صبرٌ علی مانکره و صبرٌ علی ماتُحبّ.»
صبر دو نوع است: خویشتنداری از انجامدادن کارهایی که هوای دل آنها را میپسندد و میخواهد؛ و وادارساختن دل به انجامدادن کارهای خداپسندانه.
و آیه شریفه فرمان میدهد که از هر دو نوع شکیبایی یاری جویید تا بهسوی کمال انسانی اوج گیرید.
قرآن شریف همچنین دستور میدهد که به کمک نماز و درپرتو آن، موانع رشد و تعالی را ازبین ببرید؛ چرا که سراسر نماز یاد خدا و خشوع دربرابر حق و تلاوت کتاب انسانساز اوست که به شایستگان و شکیبایان، وعده پاداش داده است و به گناهکاران و خودپرستان، هشدار از عذاب سهمگین قیامت. و روشن است که نماز با این ویژگیها، انسان را به کارهای شایسته فرا میخواند و راه مینماید و از کارهای ناپسند بازمیدارد.
در اینکه از دو اصل انسانساز نماز و شکیبایی، در چه راهی و برای انجامدادن چه کارهایی باید یاری جست، نظرهایی چند ارائه شده است:
1. عدّهای میگویند: در انجامدادن همه کارهای شایسته.
2. و پارهای میگویند: برای جهاد در راه خدا.
«اناللّه معالصّابرین»
در تفسیر این جمله از آیه شریفه، دو نظر ارائه شده است:
1. بعضی معتقدند: منظور این است که خداوند شکیبایان را یاری میرساند؛ درست بسان آنکه به فردی گفته شود: «زمامداری جامعه با توست؛ پس، در برخورد با مشکلات و افراد، ترسی به خود راه نده».
2. و برخی نیز عقیده دارند: منظور این است که خدا به شکیبایان توفیق ارزانی میدارد و وسیله رشد و پیروزیشان را فراهم میآورد، و درنتیجه دوریجستن از گناه و انجامدادن کارهای شایسته را برای آنان آسان میکند؛ درست بسان این آیه شریفه که میفرماید:
«وَ یَزیدُاللَّهُالَّذینَاهْتَدَوْا هُدَی...»(292)
و خدا بر هدایت کسانی که هدایت یافتهاند، میافزاید.
روشن است که «مع» در آیه شریفه، بهمفهوم همراهی جسمی و اجتماع در یک مکان نیست؛ چرا که خداوند از ویژگیهای مادّه و جسم منزّه است. آیه شریفه همچنین بیانگر آن است که مقرّرداشتن نماز ازجانب خدا، مهری است به بندگان، تا آنان به کمک آن و درپرتو برکاتش، در اجرای دستورهای دیگر موفّق شوند و از لغزشها مصون باشند؛ چرا که «اِنّالصّلوة تنهی عنالفحشاء والمنکر».
«ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیلاللّه امواتٌ بل احیاءٌ ولکن لاتشعرون»
و کسانی را که در راه خدا کشته میشوند، مرده نخوانید؛ بلکه زندهاند، ولی شما درنمییابید
شأن نزول این آیه شریفه
از ابن عبّاس نقل کردهاند که: این آیه شریفه درباره کشتهشدگان در پیکار «بدر» فرود آمد؛ و جریان آن بدینصورت بود که در جنگ بدر گروهی بهشهادت رسیدند. درمیان شهدا، شش تن مهاجر و هشت نفر انصار بودند. بعد از خاتمه پیکار، هرگاه یاد و نام آنان در مدینه بمیان میآمد، از آنان به مرده تعبیر میشد؛ و میگفتند: آنان مردهاند. پس، این آیه شریفه فرود آمد و مردم را با صراحت از مردهخواندن آنان بازداشت و آنان را زندگان حقیقی یا شهیدان راه حقّ و فضیلت نامید.(293)
تفسیر آیه شریفه
قرآن شریف، پس از دستور نماز و شکیبایی و یاری گرفتن از آن دو اصل انسانساز و نیروبخش برای جهاد یا همه فراز و نشیبهای زندگی، اینک در این آیه شریفه، خطاب به مردم میفرماید: به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید...
مفسّران در تفسیر بخش آغازین این آیه شریفه - «ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیلاللّه امواتٌ بل احیاءٌ» - با توجّه به واژه «احیاء»، دیدگاههای متفاوتی دارند:
1. گروهی ازجمله ابن عبّاس برآنند که: آنان نمردهاند؛ بلکه درحقیقت تا روز رستاخیز زنده خواهند بود. و این سخن درستی است.
2. امّا عدّهای میگویند: این بیان، پاسخ شرکگرایان است که میگفتند: «یاران محمّد(ص) در میدانهای جنگ بیدلیل خود را به کام مرگ و نابودی میافکنند»؛ و خدا پاسخ میدهد که: «این پندار دروغ است؛ چرا که شهیدان راه حق نابود نمیشوند، بلکه در روز رستاخیز زنده خواهند شد و به پاداش عظیمی خواهند رسید».
3. و پارهای میگویند: منظور از حیات و زندگی در آیه شریفه، حیات معنوی است؛ و تفسیر آیه این است که کشتهشدگان در راه خدا از آنجا که راه هدایت و ایمان را پیمودهاند، زندهاند؛ زیرا در منطق وحی، از هدایت و ضلالت نیز به زندگی و مرگ تعبیر شده است. قرآن میفرماید:
«اَوَمَنْ کانَ مَیْتَاً فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورَاً یَمْشی بِهِ فِیالنّاس ِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِیالظُّلُماتِ...»(294)
آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده ساختیم و برایش فروغی پدید آوردیم تا درپرتو آن درمیان مردم راه رود، بسان کسی است که گویی گرفتار تاریکیهاست؟!
4. به اعتقاد دستهای دیگر، منظور این است که آنان درپرتو کار بزرگ و نام نیک خود زندهاند؛ همانگونه که امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«هلک خزّانالاموال و هم احیاء... والعلماء باقرن مابقیالدّهر اعیانهم مفقوده و آثارهم فیالقلوب موجودة.»(295)
ثروتمندان و صاحبان گنجینهها و امکانات گسترده مردهاند. امّا دانشمندان تا جهان برقرار است، زنده و جاودانهاند؛ آنان در ظاهر جهان را بدرود میگویند و از میان ما میروند، امّا آثار شایسته و کارهای علمی و تحقیقی آنان، یاد و نام بلندآوازه آنها را برای همیشه در دلهای دانشدوستان و ارزشخواهان زنده و پرطراوت نگاه میدارد.
به عقیده مؤلّف، درمیان دیدگاههای چندگانهای که ترسیم شد، دیدگاه نخست درست است؛ چرا که بیشتر مفسّران همین نظر را از آیات و سنّت دریافت داشتهاند. افزون بر آن، خطاب این آیه شریفه، مردم باایمان است؛ و آنان خوب میدانستند که شهیدان «بدر» بر راه هدایت و تقوا بودند، و اینکه در روز رستاخیز بسان دیگر انسانها زنده میشوند و پاداش فداکاریهای خود را دریافت میدارند.
بعلاوه، در ادامه آیه شریفه میخوانیم که: «ولکن لاتشعرون...» (ولی شما نمیفهمید). و روشن است که چنین گفتاری درخور مردم باایمان نیست؛ چرا که آنان شهیدان بدر را مردمی هدایتیافته و باایمان میشناختند، و باایمان به قرآن شریف باور داشتند که همگان در روز رستاخیز برانگیخته میشوند.
دیگر اینکه درصورت پذیرفتن دیدگاه دوّم و سوّم، این مفاهیم و معانی، به شهیدان بدر اختصاص مییابد؛ درحالیکه ایمانآوردگان دیگر نیز به هدایت و حیات معنوی، زندگی یافتهاند، و در روز رستاخیز دگرباره زنده میشوند. با این بیان، شهیدان بدر چه امتیازی دارند که آیه مختصّ آنان باشد؟
دیدگاه چهارم نیز با آخر آیه هماهنگ نیست؛ چرا که مردم باایمان نیک میدانستند که هر انسان باایمان و پرواپیشهای با شهیدشدن در راه خدا، به افتخار و نام بلندآوازهای نایل میشود؛ پس، چگونه میتوان گفت که خداوند چنین تعبیری را در خطاب به مردم باایمان بکار میگیرد؟
چکیده سخن اینکه دیدگاه نخست، درست و هماهنگ با آیات و روایات است؛ و علّت اینکه حیات در جهان دیگر تنها به شهیدان اختصاص داده شده، این است که بشارت و آرامش خاطری برای بازماندگان آنان و جهادگران پراخلاص باشد. و این برداشت، بویژه از آیه دیگری که در این باره است، روشنتر دریافت میشود؛ میفرماید:
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندارید؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنان به آنچه خدا از فزونبخشی خویش به آنها داده است، شادمانند؛ و به کسانی که ازپی آنان هستند و هنوز به آنان نپیوستهاند، مژده میدهند که نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند.(296)
چگونه؟
از آنجا که وقتی پیکر شهدا را که بر خاک افتادهاند، مینگریم، در آنها آثار و نشانههای حیات نمیبینیم، چگونه میتوان تصوّر کرد که آنان پس از مرگ زندهاند؟
پاسخ
این پرسش را به چند گونه پاسخ دادهاند:
1. از دیدگاه مذهب خاندان وحی و رسالت، ارواح شهیدان راستین پس از شهادت در راه حق و عدالت، در قالبهایی نظیر پیکر و قالب خودشان که در این جهان با آنان زندگی کردهاند، در جهان برزخ خواهند زیست و از انواع نعمتهایی که آفریدگار هستی بعنوان پاداش به آنان میدهد، بهرهور خواهند شد؛ گرچه پیکر آنان در زیر خاک دفن شده و از میان رفته باشد.
با این بیان، پاداش و کیفر عملکرد درست یا نادرست انسان، در سرای دیگر، ازجمله عالم برزخ، به انسان خواهد رسید؛ چرا که انسانیت انسان به روح انسانی اوست، نه به جسم وی.
در این مورد، روایتی هست که یکی از دوستداران اهل بیت میگوید؛ به شرح زیر:
درحضور ششمین امام نور(ع) بودم، که رو به من کرد و فرمود: مردم درباره ارواح انسانهای باایمان چگونه میاندیشند؟
پاسخ دادم: برخی بر این پندارند که خدا ارواح آنان را در پیکر پرندگان سبزرنگ و در قندیلهایی در زیر عرش قرار میدهد.
فرمود: «سبحاناللّه! این دیگر چه عقیده و اندیشهای است! انسان باایمان در پیشگاه خدا گرامیتر از آن است که خداوند او را در قالب پرندهای قرار دهد». سپس افزود: هنگامی که انسان باایمان جهان را بدرود میگوید، خداوند روح او را در قالبی بسان قالبی که در دنیا داشت، قرار میدهد؛ و آنگاه بههمراه دیگر مؤمنان، در عالم برزخ از نعمتهای او بهره میبرد؛ و زمانی که مؤمن دیگری از این دنیا رخت برمیبندد و بهسوی آنان میشتابد، او را با همان قالب و چهرهاش میشناسند.
و نیز در روایت دیگری از آن حضرت نقل کردهاند که فرمود:
روح انسان باایمان پس از مرگ، با همان چهره و قیافهای که در دنیا داشت، در بهشت برزخی زندگی میکند؛ به گونهای که اگر آشنایان و دوستانش او را ببینند، میشناسند.
2. عدّهای نیز در پاسخ پرسش مذکور میگویند: حیات انسان تنها به این نیست که این بدن با همه اعضا و جوارح خود موجود و فعّال شد؛ بلکه افزون بر اینها، درگرو اجزای ظریف و لطیفی است که وسیله تحقّق حیات هستند و هنگام مرگ، از انسان جدا میشوند، و در عالم برزخ نعمتهای خدا به آن اجزای ظریف و لطیف که به خواست خدا زندهاند، ارزانی میشود.
یادآور میشود که این دیدگاه را دانشمندانی ارائه کردهاند که برای روح استقلالی نمیشناسند، و انسانیت انسان را علاوه بر این بدن، در روحی میدانند که در مجرای تنفّس جاری است.
3. و پارهای نیز بر این اعتقادند که ممکن است انسان در همانحال که جهان را بدرود گفته و پیکر بیجانش برروی خاک افتاده و دفن شده است، درحقیقت نمرده باشد و بهنوعی لذّت و رنج را درک کند؛ همانند انسانی که در عالم خواب بااینکه با بدن خویش چیزی را حسّ نمیکند، هم لذّتها را درمییابد و هم رنجها را؛ و نمونه روشن آن، خوابهای خوش یا رنجآوری است که گاه انسان میبیند. در روایت نیز آمده است که قبر انسان باایمان و درستکار گسترش داده میشود و به او گفته میشود: «نم نومةالعروس» (بسان عروس، راحت و آرام بخواب).
«ولنبلونّکم بشیءٍ منالخوف والجوع و نقص ٍ منالاموال والانفس والثّمرات»
بطور قطع شما را به چیزی مانند ترس و گرسنگی و کاهش در ثروتها و جانها و فراوردههای گوناگون و میوهها میآزماییم
آفریدگار هستی، پس از ترسیم وظایف بندگان و عباداتی که همگان را به انجامدادن آنها موظّف فرمود، اینک به اصل آزمون میپردازد؛ وسایل آزمایش بندگان را خاطرنشان میکند و جهان را صحنه آزمون انسانها اعلام میدارد.
منظور آیه شریفه این است که با شما همانند کسی رفتار میکنیم که شما را میآزماید؛ تا آنچه را درمورد شما میدانیم، تحقّق یابد. خطاب این آیه شریفه، بظاهر یاران پیامبر(ص) است، امّا درحقیقت با همه عصرها و نسلها سخن میگوید؛ چرا که اصل آزمون بندگان، یک سنّت جهانشمول است.
مفهوم «بشیءٍ منالخوف والجوع و...» این است که به اندکی از ترس و نه ترس همیشگی، و نیز به مقداری گرسنگی و همینطور قدری کاهش ثروت و دارایی و جانها و عزیزان.
خداوند این نکته را یادآور میشود تا انسانها آمادگی یابند خود را برای رویارویی با مشکلات و رنجها آماده سازند.
در تفسیر نوع ترس، برخی برآنند که منظور، ترس از شرارت دشمنان است؛ و علّت گرسنگی نیز این است که ممکن است در طول جهاد یا پیکاری طولانی، ضربه شدیدی بر اقتصاد جامعه وارد آید و یا بر اثر خشکسالی و قحطی، مایحتاج زندگی نایاب شود.
و عامل کاهش ثروتها و جانها، پیشآمدن جهاد و فداکاری و جانبازی در راه خدا در میدانهای دفاع و پیکار است.
همچنین مقصود از کاهش، فراوردههای زراعی و میوهها، ازمیانرفتن آنها و یا کمبود شدید است؛ و پارهای نیز «ثمرات» را بهمعنای «فرزندان» گرفتهاند؛ چرا که فرزند، میوه دل است.
روشن است که این آزمونها براساس حکمت پروردگار و مصلحت انسان صورت میپذیرد؛ و در این مسیر، به انسانهای شایسته، پاداش ارزشمندی ارزانی میشود.
چگونه؟
چگونه میتوان آزمون انسانها را آنهم به صورتی که ترسیم شد، به مصلحت آنان دانست و آن را لطف بحساب آورد؟
پاسخ
در پاسخ به این پرسش، دو نظر ارائه شده است:
1. بعضی میگویند: این آزمون از آن جهت لطف است و به مصلحت انسان، که نسلهای آینده وقتی با این آزمون و مشکلات آن روبرو میشوند و درمییابند که خداوند گذشتگان و خوبان را نیز آزموده است، احساس حقارت نمیکنند، و با امید و ایمان میکوشند تا سرافراز و سربلند از آن بیرون بیایند.
2. و برخی دیگر میگویند: اصل آزمون از آن جهت لطف است و به مصلحت انسان، که کافران و حقستیزان هنگامی که ایمان و اراده پولادین بندگان شایسته خدا و پیامبران و مردم باایمان را در رویارویی قهرمانانه با این مشکلات و پافشاری در یاریرساندن به دین و پیامبر خدا مینگرند، از این ایمان و اخلاص و فداکاری، به درستی و حقّانیت دین خدا پیمیبرند و گروهگروه به حق گرایش مییابند.
«و بشّرالصّابرین»
و شکیبایان را به پاداش ارزشمند و فرجام نیک تحمّل رنجها و مشکلات، و نیز سرفراز بیرونآمدن از آزمون الهی بشارت ده.
«الّذین اذا اصابتهم مصیبةٌ قالوا انّا للّه و انّا الیه راجعون»
همانان که چون مصیبتی به آنان وارد آید، آن را در راه حقّ و عدالت میدانند و به حساب ارزانیدارنده نعمتها و آفریدگار جانها میگذارند و میگویند: ما از خداییم و بهسوی او باز میگردیم. و بدینسان، در اوج مشکلات و فشار رنجها، هم ندای ایمان خالصانه و عاشقانه به خدا را سر میدهند و هم اعتقاد عمیق و تزلزلناپذیر به روز رستاخیز و گاهِ پاداش و کیفر را.
امیر مؤمنان(ع) در این مورد میفرماید:
«انّ قولنا انّا للّه اقرارٌ علی انفسنا بالملک، و انّا الیه راجعون اقرارٌ علیانفسنا بالهلک.»
هنگامی که با همه اخلاص و ایمان میگوییم «ما از خداییم»، درحقیقت به بندگی و ایمان به آفریدگار یکتا اقرار کردهایم؛ و آنگاه که میگوییم «و بهسوی او بازمیگردیم»، درواقع ایمان خود را به مرگ و روز رستاخیز و پاداش و کیفر ابراز داشتهایم.
بیان این دوجمله بههنگام فرودآمدن مصیبتها و مشکلات، به این معناست که: اگر مصیبت و فاجعهای که رخ داده، عادلانه است و ما درخور آنیم، امید که خدای بخشاینده و پرمهر آن را جبران، و لطف خود را شامل حالمان کند و اگر از روی ظلم است و ما سزاوار آن نیستیم، داد ما را از بیدادگران بازستاند.
امیر مؤمنان(ع) میفرمود: کسی که گرفتار مصیبتی شود، چنانچه هرگاه آن را بیاد آورد، بگوید: «اِنّا للّه و انّا الیه راجعون»، خدای پرمهر پاداش روز مصیبت را به او ارزانی خواهد داشت.
ششمین امام نور(ع)، روایتی را در این خصوص از پیامبر گرامی(ص) نقل کرده است که فرمود:
اربع من کن فیه کتبهاللّه من اهلالجنّة:
من کانت عصمته شهادة اَنْ لا اله الّااللّه
و من اذا انعماللّه علیهالنّعمة قال الحمد للّه
و من اذا اصاب ذنباً قال استغفراللّه
و من اذا اصابته مصیبةٌ قال انّا للّه و انّا الیه راجعون.
چهار چیز است که هر کس بدانها آراسته باشد، خداوند [نام] او را در زمره اهل بهشت مینویسد:
1. درپرتو توحید و توحیدگرایی، خود را در دژ استوار «لا اله الّااللّه» قرار دهد.
2. انسانی سپاسگزار باشد؛ و هرگاه خدا نعمتی به او ارزانی داشت، او را ستایش کند و بگوید: «الحمد للّه».
3. اگر گناهی مرتکب شد، روی توبه به بارگاه خدا آورد و با همه وجود بگوید: «استغفراللّه...»
4. و هنگامی که مصیبتی به او رسید، شکیبا و استوار بگوید: «انّا لله و انّا الیه راجعون»؛ و خود را به خدا بسپارد.
«اولئک علیهم صلواتٌ من ربّهم و رحمةٌ»
آنانند که درودهایی از پروردگارشان و نیز مهر و رحمتی بر آنان است
واژه «اولئک» در آیه شریفه، به شکیبایان و مردم صابری اشاره دارد که قرآن وصف آنان را ذکر کرده است؛ و منظور از درودها و رحمت و بخشایش خدا بر آنان نیز دعا است.
ابن عبّاس میگوید: واژه «صلوات» بهمعنای برکات است. برخی نیز آن را به مغفرت و آمرزش معنا کردهاند.
«رحمة» نیز بهمعنای نعمت دنیا و آخرت است؛ و اینکه هر بندهای به نعمتهای خدا در دنیا و آخرت نیازمند است.
«و اولئک همالمهتدون»
و آنان همان راهیافتگانند
آری؛ آنان که دربرابر مقدّرات الهی سر فرود میآورند و در مواجهه با مشکلات و مصیبتها به او پناه میجویند و «استرجاع» میگویند، راه درست را یافتهاند.
عدّهای از مفسّران معتقدند که منظور این جمله از آیه شریفه این است که انسانهایی اینچنین، راه بهشت و نیکبختی را یافتهاند.
پرتوی از آیات
آیاتی که ازنظر شما خواننده گرامی گذشت، دربردارنده درسها و پیامهای انسانساز و افتخارآفرینی است که ضمن بحث به بخشی از آنها اشاره رفت؛ و اینک به پارهای دیگر نظر میافکنیم:
1. نعمتی گران
پیام آیه نخست این است که وجود ارزشمند پیامبر گرامی(ص)، نعمتی گران از نعمتهای الهی است. آن حضرت به فرمان خدا، آیات او را بر ما میخواند؛ با رفتار و گفتار شایسته خود و ارائه الگو، ما را از ضدّارزشها پاک میسازد؛ کتاب و حکمت را به ما میآموزد و همه راههای کمال را به روی ما میگشاید. ما نیز موظّفیم که با همه وجود، قدر این نعمت گرانمایه الهی را بشناسیم و او را مشعل فراراه و سرمشق زندگی سازیم و در همه میدانها بطور کامل به او اقتدا کنیم.
2. یاد خدا
پیام آیه دوّم این است که خدا را در همه مراحل و فراز و نشیبها بیاد داشته باشیم، تا او نیز ما را یاد کند.
منظور از یاد خدا و ذکر او چیست؟
روشن است که یاد خدا تنها بهزبانآوردن نام مقدّس و پرشکوه او نیست؛ بلکه باید زبان و قلب و جان و تمامی وجود انسان لبریز از یاد خدا باشد. در این حال است که انسان به ارزشها آراسته و از گناه و بیداد پاک و پیراسته میشود. و هم از این روست که پیامبر(ص) فرمود:
«ثلاثٌ لا یطیقها هذه الامّه: المواساة للاخ فی ماله و انصافالنّاس من نفسه و ذکراللّه علی کلّ حال، و لیس هو سبحاناللّه والحمد للّه... ولکن اذا ورد علی مایحرماللّه علیه خافاللّه تعالی عنده و ترکه.»(297)
سه کار بزرگ است که افراد این امّت توان انجامدادن کامل آنها را ندارند؛ امّا در انجامدادن آنها باید بکوشند:
1. مواسات و برابری با برادران دینی در بهرهوری از نعمتها،
2. رعایت عدالت و انصاف و ادای حقوق مردم با قضاوت شایسته... بین خود و دیگران،
3. یاد خدا بودن در همه فراز و نشیبها؛ و منظور از یاد خدا بودن، ذکر گفتن با زبان نیست، بلکه منظور آن است که اگر دربرابر کار ظالمانه و حرامی قرار گرفتیم، یاد خدا ما را از ورود در آن باز دارد.
3. رمز پیروزی
آیه سوّم، درس پایداری و شکیبایی میدهد و روشن میسازد که صبر از مهمترین عوامل موفّقیت و بهروزی فرد و جامعه است.
در قرآن شریف، بیش از هفتاد مرتبه از این اصل انسانساز و افتخارآفرین سخن رفته است؛ چرا که همه ارزشها و فضیلتها درپرتو آن بدست میآید و ازطریق آن حراست میشود.
به همین دلیل است که امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«و علیکم بالصّبر، فانّالصّبر منالایمان کالرّأس منالجسد...»(298)
شما را به شکیبایی سفارش میکنم؛ چرا که شکیبایی به ایمان، بهمنزله سر است به پیکر: همانگونه که تن بدون سر سودی نخواهد داشت، ایمان بدون صبر نیز بیفایده است.
آن وجود گرانمایه، خود در سختترین شرایط به نماز روی میآورد، و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود که: «... اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ...»(299).
4. یک اصل جهانشمول
پیام دیگر این آیات شریفه این است که به انسان هشدار میدهد سراسر هستی، صحنه بزرگ آزمایش الهی است؛ چرا که نظام حیات، نظامی بهسمت تکامل و رشد و پرورش است. همه موجودات زنده مسیر رشد و تکامل را طی میکنند و همه برآنند که تواناییها و استعدادهای خود را شکوفا و بارور سازند؛ انسان نیز ازطریق همین آزمون ساخته میشود.
از این روست که قرآن شریف، اصل آزمون را اصلی جهانشمول اعلان میکند(300)، تا آنجا که پیامبران نیز آزمون میشوند(301)؛ و در این راه، تمامی نعمتها و خیر و شرّ، وسیله آزمون آنان قرار میگیرد(302). قرآن کریم رمز پیروزی و موفّقیت در این آزمون را ایمان و تقوا و توکّل به خدا و شکیبایی میداند و به صابران نوید نجات و نیکبختی میدهد؛ و بدینسان به ما میآموزد که برای اوج گرفتن به قلّه کمال و جمال، خود را به این ارزشها آراسته سازیم(303).
تفسیر آیه 156 سوره بقره، از سایر تفاسیر را می توانید از اینجا ببینید.
منبع: تبیان