✘صفــــــر الیـــــــــــد✘

دست خالی ترینم...

خدایا خدایا نگاهم کن خیره ی خیره نگاهم کن

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

سکوت کن و سخن خداوند را پذیرا باش...

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۰ ب.ظ


سکوت کن و سخن خداوند را پذیرا باش


 * ما واقعاً اینگونه ایم که هیچ گاه امان نمی دهیم که صدای خدا به گوش ما برسد. صدای خدا را فقط در سکوت می توان شنید و نه در سخن گفتن که مرسوم شده است.

 

* علاوه بر اینکه ما به تنهایی احتیاج داریم، به سکوت هم احتیاج داریم و مراد از سکوت در اینجا سکوت صوتی تنها نیست، بلکه هر گونه سکوتی مراد است.

 

* احساس تنهایی را فراموش نکردن این سود را دارد که همیشه به چگونه زیستن ما کمک می کند و می گوید به گونه ای زندگی کن و به گونه ای عمل کن که بتوانی مسؤولیت تک تک اعمالت را خودت بر دوش بکشی.

 

* ما در واقع برای شنیدن صدای خدا به سکوت احتیاج داریم ولی خدا برای شنیدن سخن ما به فریاد احتیاج ندارد و بالمآل هیچ نیازی به جزع و فزع نداریم.

 

* هر انسانی کم یا بیش نیاز به تنهایی فیزیکی دارد. یعنی نیاز دارد که تنها باشدو در تنهایی با خودش گفت وگو کند.

 

 سخن این نوشتار، به آنجا رسید که آدمیان در مقابل و در مقابله با تنهایی. واکنش هایی از خود بروز می دهند که به منزله راه حل هایی برای گریز از تنهایی است. راه نخست، چنگ توسل زدن به هر آن چیزی است که آدمی را سرگرم می کند! راه دیگر، پیشه کردن تنهایی فیزیکی به موازات تنهایی باطنی است. در این بخش به راه حل سوم نظر شده است. در ادامه سخن به پنج خدمتی که تنهایی به آدمی می کند اشارت شده است و نیز اهمیت سکوت و نسبت آن با عشق توصیف شده است.

 

راه حل سوم: انسان در عین اینکه تنهایی روحانی خود را تحمل می کند، ولی تنهای فیزیکی را تعقیب نکند. در جامعه زندگی می کند ولی در عین حال هیچ وقت زندگی در جامعه، باعث فراموشی تنهایی او نشود البته این کار بسیار مشکلی است جامعه (و هر نوع اجتماعی) اول فریبی که به انسان می دهد این است که انسان را دستخوش توهم تنها نبودن می کند. لوگو روانشناس توده ای فرانسوی درکتاب معروف خودمی گوید ما وقتی وارد اجتماع یا تجمعی باشیم (تجمع شامل هر چیزی می تواند باشد، از این نشستی که ما در اینجا داریم تا یک تظاهرات، راهپیمایی، تحصن، اعتصاب، کوهپیمایی و...) دچار یک سلسله فریب­هایی می شودکه یکی از آنها این است که انسان فراموش می کند که تنهاست. در واقع کسانی که اطراف او هستند این حس صادق را از او می گیرند. اگر کسی بتواند در اجتماع زندگی کند و در عین حال در این احساس تنهایی غافل نشود، این خیلی مهم است. اما برای موفق شدن در این امر، یک سلسله اموری لازم است.

 

چرا فراموش نکنیم که خودمان تنهائیم؟ لااقل به دو دلیل: اگر تنهایی واقعیت است، چرا باید واقعیت را فراموش کرد؟ در فراموش کردن واقعیتها چه سودی وجود دارد.

 

۲ـ وقتی من فراموش نکنم تنهایی خودم را، چنان زندگی می کنم که بتوانم مسؤولیت همه زندگی راخودم به دوش بگیرم و این خیلی مهم است. اینکه در قرآن آمده است: «لقد جئتمونا فرادی کما خلقنا کم اول مرة» یعنی ما شما را تنها و یکان یکان به پیش خود بازمی گردانیم. کما اینکه اولین بار هم شما را یکان یکان و تنها آفریدیم.

 

امام فخر رازی درتفسیر این آیه می گوید اگر در حادثه ای تمام قرآن را بسوزانند و از قرآن فقط این یک آیه باقی بماند، به نظر من همه چیز قرآن سر جای خود می ماند. چون پیام تمام قرآن این است که توجه داشته باشید که هر چه می کنید، خودتان باید مسؤولیت آن را به دوش بکشید. اگر خوبی ای هست مال خود شماست و اگر هم بدی است مال شماست «لها ما کسبت و علیها ماالکتسبت» هر کار نیکی که می کنید برای خودتان می کنید و هر کار بدی که می کنید به زیان خودتان عمل می کنید. «علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذااهتدتم» (مائده۱۰۵) بر شما باد که خودتان را دریابید.

 

اگر ما این را بدانیم که یکان یکان می رویم هیچ گاه به دلیل پشت گرمی یارانمان کاری انجام نمی دهیم. زیرا می گوییم اگر من این کار خلاف را الآن انجام دهم فردا کیفرش را فقط خودم باید به دوش بگیرم. بنابراین احساس تنهایی را فراموش نکردن این سود را دارد که همیشه به چگونه زیستن ما کمک می کند و می گوید به گونه ای زندگی کن و به گونه ای عمل کن که بتوانی مسؤولیت تک تک اعمالت را خودت بر دوش بکشی.

 

برای اینکه من بتوانم درجامعه زندگی کنم و درعین حال خودم و تنهایی خودم را از یاد نبرم به نظر می آید که لااقل دوچیز لازم است. نکته اول این است که باید اولاً گاهی تنهایی فیزیکی را در زندگی داشته باشیم. اینکه عرفا می گفتند و در آیین بودا و هندو مورد تأکید است در آیین مسیحیت هم مورد تأیید است که هر انسانی کم یا بیش نیاز به تنهایی فیزیکی دارد. یعنی نیاز دارد که تنها باشد و درتنهایی باخودش گفت وگو کند که این گفت وگوی با خود هم دارای مراحلی است. اگر با خودمان تنها باشیم، به نظر می آید که پنج چیز را باید با خودمان بورزیم.

 

۱) ما می توانیم خودکاوی کنیم و براساس خودکاوی منشأ بسیاری از کرده و ناکرده های خود و منشأ بسیاری از احساسات عواطف خودمان و منشأ بسیاری از اعتقادات و طرز تلقی های خودمان را بیابیم.ما در واقع خیلی وقتها و بلکه اگر اهل خودکاوی نباشیم همه وقت نمی دانیم، چرا از بعضی چیزها خوشمان می آیدواز بعضی چیزها بدمان می آید.

 

ما واقعاً علت خیلی از کرده ها وناکرده های خودمان را نمی دانیم. اینکه انسان دقیقاً با یک نوع تیزبینی و روشنی بتواند دریابد که چرا در فلان اوضاع و احوال و شرایط و فلان زمان ومکان، فلان رفتار را کردم یا چرا فلان احساس وعاطفه به من دست داد و نه به همان احساس و عاطفه.

 

مثال بزنم سخنی را حسن به شما می گوید بدتان می آید، همان سخن را چند روز قبل یا بعد حسین به شما گفته و بدتان نیامده است. هیچ گاه از خودتان پرسیده اید که چرا سخن واحد در من دو تأثیر مختلف دارد. ما هیچ وقت احساس وعواطف، طرز تلقی ها وعقاید، کرده ونکرده های خود را تعقیب نمی کنیم. اول کاری که ما می توانیم با این تنهایی خودمان بکنیم این است که سر رشته این کلاف سردرگم را پیدا کنیم. البته پیدا کردن سر این رشته کار دشورای است ولی لااقل می توانیم آهسته آهسته یک گامهایی به عقب برداریم و دائماً به ژرفترین و ژرفترین لایه های وجودی خود تفتن پیدا کنیم.

 

۲ـ داوریهایی که نسبت به دیگران کرده ایم که این داوریها یادر مقام نظر متوقف مانده است و یا به مقام عمل هم کشانده شده است و براساس آنها اعمالی صورت پذیرفته است، این داوریها را می توان مورد مداقه قرار داده و ببینیم که آیا منصفانه بوده یا غیرمنصفانه. این خیلی مهم است اینکه من در باب فلان دوست یا استاد یا همکار یاکارمند یا... خودم داوری داشته ام، این داوری منصفانه بوده یا نبوده است. ما در جمع و غوغا نمی توانیم در باب منصفانه بودن یا نبودن داوریهای خود حکم کنیم. چون در جمع و غوغا بیش از هر چیز به فکر حفظ حیثیت خود هستیم و لذا اگر داوری ما غیرمنصفانه باشد به آن اعتراف نمی کنیم ولی وقتی تنها باشیم بعداز تحلیل کاملاً می توانیم بفهمیم که داوری ما نابجا بوده است و چرا نابجا بوده است.

 

۳ـ از گذشته خودمان فقط در تنهایی می توانیم درس گیریم. ما در امور جزئی زندگی مان گاهی به ضرورت مرور زندگی گذشته پی می بریم، ولی در امور کلی به این ضرورت نرسیده ایم و آن را احساس نمی کنیم. شما تا در گذشته خود دقت نکنید نمی توانید آینده موفقی داشته باشید. برای اینکه آینده سنجاق نشده به گذشته و اگر گذشته نباشد، چون آدمی باید از گذشته درس بگیرد فقط در خلوت است که می توان از گذشته درس گرفت. فقط درتنهایی قدرت رجوع به گذشته وجود دارد. چون در جمع آدم چاره ای جز این ندارد که در حال زندگی کند. من الآن که اینجا نشسته ام چه بخواهم و چه نخواهم شما از من انتظار دارید که من حرفی بزنم، لذا باید در حال زندگی کنم. اما اگر تنها باشم می توانم با اراده خودم به گذشته برگردم.

 

۴ـ مجموعه نقاط قوت و ضعف انسان فقط در خلوت بر انسان معلوم می شود. اینکه من کجاها ضعیفم و کجاها قوی هستم؟ چه استعدادهایی دارم که به فعلیت نرسانده ام و چه استعدادهایی داشته ام که می خواسته ام به فعلیت برسانم ولی شکست خورده ام.

 

۵ـ ما فقط درخلوت است که می توانیم آینده را با بصیرت بیشتری ببینیم. این پنج کار، کاری است که در واقع روانشناسان نهضت سوم یعنی روانشناسان به ما گفته اند که در تنهایی حاصل می آید. عرفا هم از قدیم الایام البته با اصطلاحات دیگری و ترمینولوژی دیگران این مباحث را تکرار می کرده اند.

 

علاوه بر اینکه ما به تنهایی احتیاج داریم، به سکوت هم احتیاج داریم و مراد از سکوت در اینجا سکوت صوتی تنها نیست، بلکه هر گونه سکوتی مراد است. هیچ وقت دقت کرده اید که چرا در ادیان و مذاهب خصوصاً دین و مذهب ماگفته اند که هنگام شب برخیزید. اگر واقعاً فقط مسأله تنهایی بود، تنهایی را در روز هم می توان فراهم آورد. مثلاً در اتاق را ببندد وکاری را که می خواهد در تنهایی انجام بدهد. اما چرا واقعاً گفته اند در شب وچرا گفته اند در تاریکی؟ به نظر شما علتش چیست؟

 

علتش این است که انسان باید همه وجودش را سکوت فرا گیرد. وقتی من در این اتاق باشم و در این اتاق نور باشد ولو کس دیگری هم در این اتاق نباشد، ولی در اینجا فقط سکوت صوتی است، اما سکوت بصری وجود ندارد. یعنی هنوز هم دیدنها ذهن مرا از سکوت خالی می کند و آن را برمی آشوبد و از این لحاظ گفته اند اولاً شب، چون شب روی هم رفته سکوت در همه جنبه هایش بیشتر از روز است وحتی سکوتهای بصری هم در شب تحقق می یابد آیا دقت کرده اید که می گویند بیماری هنگام شب، شدید می شود. ولی بیماری در شب شدید نمی شود. ما در شب وجودمان ساکت تر است و لذا توجهاتمان به خودمان بیشتر است و لذا دردها را بیشتر احساس می کنیم. کما اینکه اندوه ها را هم بیشتر احساس می کنیم، و کما اینکه امیدها و ناامیدی ها را هم بیشتر احساس می کنیم، شادی ها را هم بیشتر احساس می کنیم، آرامش را هم بیشتر احساس می کنیم و اضطراب را هم بیشتر احساس می کنیم. در واقع بیماری فرقی نمی کند ولی چون بیماری غیر از درد است و درد ناشی از التفات انسان به خودش است لذا هر چه التفات ما به خودمان بیشتر می شود، احساس دردها بیشتر می شود. بیماری همچنان همان است، یعنی میزان فساد این دندان با آن دندان امروز و دیشب فرقی نکرده است ولی در شب چون التفات ما به خودمان بیشتر است، درد را بیشتر احساس می کنیم.

 

ما علاوه بر تنهایی نیاز به سکوت داریم ولی نه فقط سکوت سمعی بلکه به سکوت بصری و بقیه انواع سکوتها نیاز داریم. یکی از انتقادات من به این مجالس که داریم مخصوصاً در تشیع این است که در مجالس دعای ما بیشترین هیاهو و داد و فریاد است. با اینکه مجلس دعا باید با سکوت همراه باشد. من اشاره می کنم به جمله معروف آگوستین قدیس که اعتقادش بر این بودکه خدا در یک لحظه به او الهام کرده است. او می گوید در یکی از لحظات خوشی که داشتم (او هیچ وقت چیزی را به خود نسبت نمی دهد بلکه می گوید یکی از بندگان خدا که می دانم دروغ نمی گفت، می گفت) یک وقتی در یک حالی خدا به من این جور گفت که وقتی با من مناجات و دعا دارید، فریاد نکنید، چون من برای شنیدن صدای تو به فریاد تو احتیاج ندارم، اما تو برای شنیدن صدای من به سکوت احتیاج داری.

 

ما در واقع برای شنیدن صدای خدا به سکوت احتیاج داریم ولی خدا برای شنیدن سخن ما به فریاد احتیاج ندارد و بالمآل هیچ نیازی به جزع و فزع نداریم. البته شکی نیست که در یک لحظات خاص جذبه و خلسه ای انسان چنان از خود بی خود می شود که ممکن است نعره هایی از او برآید که در هیچ حالت عادی از او برنمی آید. اما آنها غیر از این نعره هایی است که ما عاملاً و عامداً برمی آوریم. هر چه درونمان از هر جهت ساکت تر باشد، صدای خدا یعنی صدای حقیقت عالم را بیشتر می شنویم. ما همیشه باید به این نکته توجه بکنیم که بر زبان آوردن و فریاد برآوردن هیچ هنری نیست.

 

«می شناسم من گروهی از اولیا

که دهانشان بسته باشداز دعا»

 

دهانشان از دعا بسته است ولی وجودشان در حال دعا کردن است. لطیف ترین دعاها آرزوهای انسان است. چون آرزو، ژرفترین و صادقانه ترین خواسته های آدمی است و زیباترین شکل دعا آرزوست. ولی آرزو فریادنمی خواهد. حتی سخن گفتن عادی و حتی زمزمه هم نمی خواهد ولی انسانی که در یک معنویتی فرو می رود گاهی یک چیزهایی را بدون اختیار یا زمزمه ای کند و یا به شعر یا نه نثر می گوید یا گریه می کند یا مویه می کند. همه این گریستنها و مویدنها وناله کردنها و زمرمه کردنها اگر بی اختیار باشد داستان دیگری دارد. اما اینکه من تا فریاد نکنم و با صدای بلند ناله نکنم داستان دیگری است. بارها شنیده ام که می گویند این صدا لایق این مجلس نیست، من اینها را نمی فهمم. سکوت لایق جلسه دعاست ما در مجلس دعا باید واقعاً سکوت داشته باشیم و اطراف خودمان را تاریک کنیم تا بتوانیم سکوت همه جانبه داشته باشیم و در خودمان فرو برویم. هر چه این سکوتها را بیشتر آرزو کنیم من گمانم بر این است که صدای خدا بیشتر در درون شنیده می شود. باز من از تعبیر آگوستین قدیس استفاده می کنم. او می گفت گاهی خداوند به من می گوید کمی آهسته تر،من هم دارم حرف می زنم.

 

  ما واقعاً اینگونه ایم که هیچ گاه امان نمی دهیم که صدای خدا به گوش ما برسد. صدای خدا را فقط در سکوت می توان شنید و نه در سخن گفتن که مرسوم شده است، با بدترین محتویات و دون ترین خواسته ها وناسازگارترین آواها برای مجلس دعا و مجلس معنا. درمجلس معنا درسکوت صدا هم هست ولی صدایی بسیار نرم و بسیار لطیف. من بارها گفته ام که اگر من خودم می خواستم مجلس دعا برگزار کنم می گفتم که بلندگو را قطع کنید، نه اینکه وقت دعا آن را دوبرابر و سه برابر کنید. اینها به دلیل این است که توجه ما کم است و اینها همه اش به خاطر این است که ما معنویت دین را فدای فرم های دین می کنیم. ما content و محتویات دین را فراموش کرده ایم و به تشریفات و فرمالیزم پرداخته ایم. «فلیکن سکوتک اطول من کلامک» «سکوتت طولانی تر از کلام سخن تو باشد.»

 

حضرت علی بن ابیطالب در باب ابوذر می فرمایند: (۱) کان لی فیما مضی اخ فی الله، و کان یعظمه فی عینی صغرالدنیا فی عینه. و کان خارجاً من سلطان بطنه. فلایشتهی مالایجد ولا یکثر اذا وجد، و کان اکثر دهره صامتاً، فان قال بذالقائلین و نقع تحلیل السائلین.

 

در گذشته یک برادر ایمانی داشتم که از بس دنیا در نظرش حقیر بود، نزد من عظیم می نمود. شکمش بر او هیچ سلطه ای نداشت زیرا هیچ غذایی نبود که او هوس آن را بکند وهیچ غذایی هم نبودکه آن را بیابد از آن فراوان بخورد یکی از ویژگی هایش نیز این بود... و ویژگی های دیگری از او نقل می کنند و بعد می فرمایند که:

«...ادا غلب علی الکلام لم یغلب علی السکوت» فراوان می شد که دیگران در کلام بر او غلبه کنند ولی کسی در سکوت بر او غلبه نمی کرد. یعنی در واقع سکوتش بیشتر از کلام او بود.

 

این دو ویژگی تنهایی و سکوت ما را آماده می کند برای این که بتوانیم در جمع زندگی کنیم ولی تنهایی چاره ناپذیر خودمان را فراموش نکنیم. من می خواستم ربط تنهایی و سکوت و عشق را بیان کنم. ولی بخش سوم ناتمام ماند. حال به صورت مختصر مطلب را بیان می کنم.

 

وقتی انسان خودکاوی می کند با آن سکوت و با آن تنهایی در خودش فرو می رود، اولین نتیجه اش این است که به تنهایی دیگران هم پی می برد و هر وقت احساس همدردی با دیگران کرد نسبت به دیگران عشق در او حاصل می شود. عشق ناشی از احساس همدردی است. مثال: ما آدمها در مطب دکتر چقدر با هم رفیق هستیم، چون همه اینها درد مشترک دارند ومی دانند که دیگران همان دردی را دارند که او دارد و وقتی آدم حس می کند که دیگری هم به همان بیچارگی خودش می باشد و به همان دربدری و بی فریادی خودش است، یک رقت قلبی برای انسان حاصل می آید که انسان، آن انسان مقابل را دوست می دارد. من وقتی دندان درد نکشیده ام نمی توانم مثل وقتی که خودم دندان درد کشیده ام آنقدر علاقه مند به کسانی که دچار درد دندان هستند، باشم. لذا در مطلب دکتر به شماها که می نگرم می فهمم که شماها چه می کشید و این احساس همدردی است که عشق مرا نسبت به شما ازدیاد می بخشد و از این لحاظ است که جمله معروف بسیار عمیق و معروف و بسیار فرزانه که از قول فیلسوف معروف آمریکایی استیس نقل شده است که «تا در درون خود فرو نروید نمی توانید هیچ انسان دیگری را دوست بدارید.» وقتی به درون خود فرو بروید و ببینید که چقدر بیچاره اید، می فهمید که دیگران هم مثل شما هستند و رقت قلب برای شما حاصل می کندو این رقت قلب به دنبال خودعشق می آورد و این عشق است که در فراز و نشیبهای ما واقعاً مصلح است. مصلح به دو معنا، به یک معنا اینکه ما را در فعالیتهای اجتماعی خود به عمل زدگی دچار نمی کند.دوم اینکه فعالیتهای اجتماعی ما همواره به سمت و سوی انسانی است. در سه رتبه ۱- عادل می شویم، ۲- در مرتبه دوم انسان احساس می ورزد (فوق عدالت)، ۳- اهل مهرورزی درونی نسبت به انسانها می شود.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار

 

تو خشنود باشی و ما رستگار

 

استاد مصطفی ملکیان

منبع: اولوالالباب ( صاحبان خرد ناب )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۶

نظرات  (۲۵)

سلام و عرض ادب

شنیدن صدای خدا برای هر کسی در حدی قابل درکه ، ولی خوشا به حال اون هایی که به واسطه اعمال و کردارشون قلبی پاک دارن که عمق کلام ها و پیام های الهی درشون نفوذ میکنه و به ظهور و بروز خروجی هم می انجامه

مستدام و خادم راه خدا و قران و اهل بیت پاک رسول الله باشید و باشیم همگی ان شا الله به دعای خاصه بقیه الله الاعظم عج ان شا الله



در برخی روایات، دعا برای فرج از حقوق اهل بیت(ع) بر شیعیان شمرده شده است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده‌اند:
همانا از حقوق ما بر شیعیان این است که بعد از هر نماز واجب، دست‌هایشان را بر چانه گذاشته و سه مرتبه بگویند:
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ.
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَةَ مُحَمَّدٍ.
یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَةِ مُحَمَّدٍ.


ای پروردگار محمّد(ص)، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما.
ای پروردگار محمّد(ص)، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد(ص)
ای پروردگار محمّد(ص)، انتقام دختر محمّد(ص) را بگیر. (صحیفه مهدیه، ص 195)

و


به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّه‌ام حضرت زینب(س) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند. (شیفتگان مهدی، ج 1، ص 251)


موفق باشید


در پناه الله
۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۱۹ پاسخ آقا آرشام
سلام و عرض ادب متقابل آقا سید بزرگوار!

بله هر گوشی توانایی شنیدن صدای نور رو نداره...و خوشبحال اون گوش سر به راهی که صاحبش رو به سعادت میرسونه...

صدای خدا رو باید با گوش دل شنید نه این گوش ظاهری...

ان شالله که در راه نور مستدام باشید و باشیم و بمانیم.

ممنون از احادیث زیباتون ان شالله که بتونیم جرعه ای از حق آل الله رو ادا کنیم.

ان شالله که به زودی زود ظهور آقا و مولامون رو جشن بگیریم...

اَللّـهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ ، وَ ارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ

خدایا شاد گردان (دل ) پیامبرت محمد صلى اللّه علیه و آله را به دیدارش و هم چنین هم که در دعوتش از آن حضرت پیروى کرد ، و رحم کن به بیچارگى ما پس از آن حضرت

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما

انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا برحمتک یا الرحمن الراحمین

اینان ظهورش را دور پندارند ولى ما که نزدیک مى بینیم به مهرت اى مهربانترین مهربانان

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای صاحب زمان

در پناه امام مهربانی ها...
در پناه مهربانترین مهربانان...
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۳۶ انتــــــــظار
روزی مردم حکیمی را دیدند که چوبی در دست داشت

و هر دو سر چوب آتش گرفته بود.از او پرسیدند:چه میکنی؟

گفت میروم تا با آتش یک سر چوب

دوزخ را بسوزانم و با سر دیگر آن بهشت را.

تا مردم فقط خدا را بخاطر خودش عبادت کنند!
---------------------------------
سلام
ممنون به خاطر پست زیباتون، استفاده کردیم
درپناه امام زمان(عج) باشید
التماس دعا

پاسخ:
پاسخ:
سلام بزرگوار!خواهش
در پناه امام مهربانی ها...

التماس دعای فرج
خداجو با خداگو فرق دارد
حقیقت با هیاهو فرق دارد
خداگو حاجی مردم فریب است
خداجو مومن حسرت نصیب است
خداجو را هوای سیم و زر نیست
بجز فکر خدا،فکر دگر نیست مهدی سهیلی
واقعا تا چقدر خدا رو قبول داریم؟
تا چقدر پای اعتقاداتمون می ایستیم؟

پاسخ:
پاسخ:
جواب دادن بهش سخته!!!
==================
مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت : چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه !
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم .
پرسیدم بابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم
اما هنوز کمی مردد بودم .
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم .
فردا خدمت می رسیم
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ...

این ماجرارا که شنیدم دیدم چقدر وضع ما مذهبی ها خطرناک است . شاید بد نباشد که به خودمان باز گردیم و ببینیم که روزی چند بار و به چه قیمتی تمام اعتقادات و مذهبمان را می فروشیم ؟!
راز موفقیت آن است که شغل خود را جزء سرگرمی های خویش قرار دهید.


مارک تواین

پاسخ:
پاسخ:
سلام و عرض ادب


آیت الله بهجت ره :

برای گناه نکردن برنامه ریزی کنید..

آیا برای این بی سرو سامانی خود، برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟

آیا تصمیم گرفته ایم که روزی دیگر گناه نکنیم.

یا اینکه همین وضع را می خواهیم ادامه دهیم؟

اگر نمی خواهیم این وضع ادامه داشته باشد برای آن

وقتی تعیین کنیم.

یک ماه، شش ماه، یک سال...

خلاصه اگر بخواهیم تا زنده ایم این گناه کردن را ادامه دهیم

خطرناک است ، پس حداقل حدی برای گناهمان تعیین کنیم.


نثار روح جمیع علما برای فرج آل محمد صلواتی هدیه فرمایید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در پناه الله

پاسخ:
پاسخ:
سلام بر شما سید بزرگوار!
واقعا برنامه ریزی سختی هست اما به نظر نشد نمیاد!و قطعا هم نتیجه ای شیرین ان شالله که برنامه ریزی هاتون در جهت او باشد!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در پناه مهربانترین مهربانان...
حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی
سلام
خسته نباشید
ایشالا سالم و سرحال باشید
مطلب بسیار عالی بود
ممنونم ازتون

پاسخ:
پاسخ:
سلام آقا سید بزرگوار!
خدا قوت...خواهش
همیشه لازم نیست چهره ای زیبا داشته باشی..

یا صدایی دلنشین..

همین که قلبت زیبا باشد

قلبت زیبا ببیند، کافیست!

داشتن قلبی زیبا تا اندازه ای خاص هست

که بتوانی خیلی ها را مجذوب خود کنی...

پاسخ:
پاسخ:
و چه سخت است داشتن چنین قــــــــــــلبے ...
زیبا بود

پاسخ:
پاسخ:
سلام، ممنون که دعوتم کردید،
مطالبتون جای بسی تعمق داره!
نرسیدم کامل بخونم اما ان شاا... به زودی میام و می خونم.
یا علی.

پاسخ:
پاسخ:
سلام بزرگوار!قدم رنجه فرمودید!
و ای کاش یاد بگیریم فرصتی برای تعمق کردن در زندگی و محیط اطرافمان...

علی یار یاور و باورتون.
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۱۲ حسین (تیساپه لینگ )
مهم نیست با کدامین ابـــــــــــــــــــــــ ـــــــــر در کدامین سر زمین بباری

مهم باریدن توست

تا تشـــــــــــنگی فراگیر نشود...
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۵ عباسعلی اسدی (دست نوشته)
سلام مجدد
الان که برگشتم تا نصایح و توضیحات‌تون رو بخونم یه حدسی زدم و اونم این‌که شما فقط فایل گزارش کار رو خوندید و فایل سمینارم رو که تو یه ایمیل جدا (با توضیحات مبسوط!) فرستادم رو نخوندید یا شایدم بهتون نرسیده! یا شایدم الان من اشتباه حدس زدم و شما با وجود خوندن فایل سمینار مدل می‌خواید!!!!!
روزتون قشنگ
یا علی (ع)
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۸ کودکان منتظر
به نام خدای مهربانی
با سلام
خوشحال میشوم به من هم سر بزنید
اللهم عجل لولیک الفرج
و چه زمانی بهتر از سکوت شب برای خواندن این مطلب ...
و تعمق در آن؟
فقط می گم:
خدا خیرتان دهاد ...
آخ که راجع به مراسم مذهبی یمان حرف دل من رو هم زدید، یعنی که چه!؟ این صدا مناسب این مجلس نیست؟!
مراسم گاهی البته حالا متاسفانه اکثراً شده دکون، بقالی!
و چه زیبا گفته فخر رازی:
اگر در حادثه ای تمام قرآن را بسوزانند و از قرآن فقط این یک آیه باقی بماند، به نظر من همه چیز قرآن سر جای خود می ماند. چون پیام تمام قرآن این است که توجه داشته باشید که هر چه می کنید، خودتان باید مسؤولیت آن را به دوش بکشید.
سپاس .

پاسخ:
پاسخ:
و چه آرامشی بالاتر از آرامش شب و چه تعمقی بهتر از تعمق در تاریکی شب فکرهایتان خدایی باد...

لطف داری عزیز
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۰۵ وبلاگ چند جهتی اشارت یک
سلام و سپاس از مطلب بسیار حکمت آموزتان ....

آری کسی که دائم برون ریزی دارد و سکوتی ندارد حال چه صوتی و چه غیر آن ، نمی تواند درون ریزی داشته باشد و چیزی را فرا بگیرد

صدف زان سبب شد گوهر فروش که از پا تا به سر ، گشت گوش

پاسخ:
پاسخ:
سلام بزرگوار!
سپاس از نظر ارزشمندتان
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۱۷ جان فدای امام زمانم
سلام
خسته نباشید
شما رو دعوت به دیدن وب جدیدم می کنم . امیدوارم استفاده لازم رو ببرید . در ضمن به وب حریم هم در صورت تمایل بازدید داشته باشید
موفق باشید در پناه حق و در سایه برقرار صاحب الزمان
www.chehelhadis-40.blog.ir

پاسخ:
پاسخ:
سلام بزرگوار!چشم خدمت میرسم.

مستدام باشید در راه نور...
عزیزم معصومه
ممنونم از حضورت
و همراهی گرمت خانومم
ممنونم
دعام کن این روزها
که محتاجم
یا علی

پاسخ:
پاسخ: سلام بانوی مهربونم
حتما عزیزم لایق باشیم به روی چشم ان شالله که خیرترین ها براتون رخ بده...

علی یار و یاور و باورتون
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۱۷ جملات زیبا (رسول ترک)
صدای خنده " خدا " را میشنوی؟

دعاهایت را شنیده و به آنچه محال می پنداری

میخندد....

===============================

سلام ...!

منتظر نگاه های زیبای شما هستم ...

پاسخ:
پاسخ:
سلام بزرگوار!
حتما استفاده می کنیم.
سلام بانوی بزرگوار
ممنون از حضور و لطفتان.
این متن حقیقتا مرا به فکر فرو برده.
و نیز آن پست ثابت که در اولین خوانش این را به یادم آورد:
من عرف نفسه فقد عرف ربه
قبلنترها به خودم می گفتم خدا همیشه برامون خدائی می کنه ، مائیم که هیچ وقت بندگیشو نمی کنیم.

پاسخ:
پاسخ:
برسلام بانوی عزیز!
او تنها از ما جرعه ای بندگـــــــــــی می خواهد در قبال تمامی مهربانی هایش...
و ای کاش ...
راستش این رنگ پس زمینه گویا با چشمان طفلکی ما خصومت دارد :دی
بنام خداییکه دعا رو وسیله ای قرار داد برای نزدیکی به خودش ، خدا با دعا

تو ذهن ادم میاد ، ادم محتاجه خداس مثه اب و غذا و این رابطه ی خالق و

مخلوق و مخلوق توسط دعا امکان پذیر میشه .

پاسخ:
پاسخ:
و چه زیبا احتیاجی!
سلام
عالی بود

پاسخ:
پاسخ:
سلام
باسلام و درود;
لینک پیوند شما در دسته ی جهان اسلام به آدرس
http://gharnema.ir/node/133
ثبت گردیده است.
ما را از بروز رسانی وب سایت خود مطلع سازید.
با قرار دادن لینک و لوگوی ما ، همیار ما باشید.

قرن ما
gharnema.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی