بی خـــــــــــویش با خدا...سومین♥داده-مناجات ناب ♥دادگی شعبانیه
وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتی و نَقْصی وَ نَفْعی وَ ضَرّی.
و کمی و زیادی و سود و زیانِ من به دستِ تو است، و در دستِ هیچ کس جز تونیست.
در اختیار داشتن سود و زیان مردم از سوی خداوند
خداوند نه تنها «زیادت» و «نفعی» را که نصیب آدمی می گردد از سوی خود می داند، بلکه «نقصان» و «ضرر» و «مصایبی» نیز که به انسان وارد می شود به خود،منتسب می داند؛ همان گونه که در قرآن، بدان اشاره فرموده است که:
وَ ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ الاّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهاإِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرٌ. (حدید: 22)
هیچ مصیبتی در زمین و در شما اصابت نمی کند، مگر آنکه قبل از ایجادش درکتابی ثبت است، به درستی که این کار بر خداوند، آسان است.
و نیز در آیه دیگر می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ؛ هیچ مصیبتی رُخنمی دهد مگر به اذن خدا». (تغابن: 11)
و بالاخره در آیه دیگر می فرماید: «قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی ضَرًّا وَ لا نَفْعًا؛ بگو! من مالِکِنفع و ضرر خویش نیستم». (یونس: 49)
همه از صُنع اوست کَوْن و فساد خلق را جمله مَبْدَأ است و معاد
همه از او و بازگشت بدو خیر و شرّ جمله سرگذشت بدو
اختیار آفرینِ نیک و بد اوست باعث نفس و مُبدع خِرد اوست
سنایی
به گفته خواجه شیراز:
گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند
حافظ
بنابراین، نفع و یا ضرری که به گمان ما از دیگران به ما می رسد، در واقع از طرف خداوند و به اذن و مشیَت او است.
گر گزندت رسد ز خلق مرنج که نه راحت رسد ز خلق نه رنج
از خدا دان خلافِ دشمن و دوست کین دل هر دو در تصرف اوست
گر چه تیر از کمان همی گذرد از کماندار بیند اهل خِرَد
سعدی
از ابن عباس نقل است که گفت: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود:
ای نو رسیده! کلماتی به تو می آموزم ـ و آن اینکه ـ حریمِ خدای تعالی راحفظ کن که خدای تعالی حفظت کند. اگر مسئلتی داری از خدای تعالی مسئلت کن، و اگر استعانت می جویی از خدای تعالی استعانت جوی و بدان که اگر همه امت اجتماع کنند تا نفعی به تو رسانند، نخواهند توانست، مگر آنکه خداوند مقدر نموده باشد. و اگر جملگی هم دست شوند تا ضرری به تو رسانند، قادر به این کار نخواهند بود، مگر آنکه خداوند اراده فرماید.(1)و(2)
فلسفه نقصان و ضرر بنده از طرف خدا
خداوند، حکیم است و آنچه از او به ظهور می رسد از سرچشمه حکمت و مصلحت جاری می شود. بنابراین اگر نقصان و ضرری نیز متوجه انسان می گردد،از حکمت و مصلحتی پنهانی برخوردار است، گرچه آدمی به سببِ علم اندکش ازآن مصالح بی خبر است.
گفت «بابا فَرَج» که بد خود نیست وانچه بد دیده ای تو آن بد نیست
از حکیم ای عزیز بد ناید هر چه او کرد آنچنان باید
شبستری
بنابراین، «نقصان» نیز همانند «زیادت» و «ضرر» نیز مانند «نفع» از طرف خدا بوده و همه در مسیر خدمت انسان و به خاطر مصالحی و برای پرورش او و سیر او به طرف تکامل است.
هرچه در خلق، سوزی و سازی است اندر آن مر خدای را رازی است
ای بسا شیر، کان تو را آهوست وی بسا درد کان تو را داروست
حکم و تقدیر او بلا نَبُوَد هر چه آید به جز عطا نَبُود
سنایی
به قول ویِن دایر:
اگر معتقد باشید که خدا، هنگامِ مصیبت و گرفتاری به یاریتان خواهد شتافت،و یا اینکه هر درد و رنج به اندازه سرور و شادمانی منشأ الهی دارد، در اینصورت، درد و رنج و یأس و نومیدی از شما دور خواهد گشت.
ویلیام بلیک در عبارت زیر در وصفِ شناخت خدا و اینکه چگونه ذهن کیهانی در هنگام بحران و مصیبت به یاری مان می شتابد می گوید:
گِل وجودِ انسان را از غم و شادی سرشته اند و وقتی این واقعیت را به درستی بشناسیم از بحران های زندگی به سلامت خواهیم گذشت. دست طبیعت رشته های غم و شادی را در هم تنیده است، تا جامه ای برایِ روح عالی ومتعالی ما فراهم کند.(3)
ویل دورانت نیز در این باره چنین می گوید:
آنکه تمام اشیا را در سیرِ خود مجبور می بیند، لب به شکایت نمی گشاید؛ زیرا او اشیا را از نظرِ ابدیت نگاه می کند، و می داند که بدبختی های او در نظام کلی عالَم، بدبختی نیستند، زیرا ترکیب و تتابعِ ابدی عالَم را صحیح می داند. با این افکار و تصورات، شخص، خود را از لذات متغیر و ناپایدار دور می سازد و به سکوت و آرامش برتری می رسد که در آن، تمام اشیا را اجزاء یک نظم ابدی می بیند، یاد می گیرد که چگونه بر ناملایمات بخندد و خواه در حال و خواه در هزار سالِ دیگر به حق خود برسد، راضی خواهد بود.(4)
شکسپیر نیز می گوید:
مصیبت، محاسنی دارد، گرچه زشت صورت و زهرآگین است ولی در مغز خود گوهری را نهفته دارد.(5)
هرچه بر تو آن کراهیّت بُوَد چون حقیقت بنگری رحمت بُوَد
پی نوشت:
1. ابن قیّم جوزیه، شفاء العلیل، ص 13.
2. «آدم به حَسَب ظاهر می گوید همه چیز با خداست. امّا وجدان و درک این مطلب که هیچ ضرری به مانمی رسد الّا دست اوست، هیچ منفعتی نمی رسد الّا به دست اوست، اوست ضارّ و نافع، اینها چیزهاییاست که دست ماها از آن کوتاه است.» امام خمینی، صحیفه نور، ج 17، ص 265.
3. وین دایر، وجود متعالی انسان، ص 154.
4. ویل دورانت، تاریخ فلسفه، صص 168 و 169.
5. شکسپیر، مجموعه آثار، ج 1، ص 635 .
سلام,
آفتابی در دل شب رخ نمایان کرد و رفت...
سالروز رحلت جانسوز امام خمینی(ره) را خدمت شما تسلیت عرض می نمایم.
التماس دعای فرج
یاعلی