✘صفــــــر الیـــــــــــد✘

دست خالی ترینم...

خدایا خدایا نگاهم کن خیره ی خیره نگاهم کن

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

کاش غیرت حبابی داشتم

 

شفاف ترین و ظریفترین وجود عالم هستی حباب است که من میگویم حجاب نور نه حباب...

….بنگر و بیندیش.

حباب اگر آزاد باشد در همه جا آرام و روان میگذرد و تمام تلالو خورشید را در مرکز خود به نمایش میگذارد .گاهی تلاقی آب و آفتاب را در یک حباب میتوان به زیبایی هفت رنگ خالص هستی دید…

حباب گویی نوعی نور گردان در فضاست آزاد و سبک به همه جا سر میزند. تا زمانی که کسی هوس لمسش را به ذهن خود نیاورد .

مرگ حباب با ضرب، لمس، حرم انگشت من است.
تمام هست حباب با لمس من تمام خواهد شد.

دیگر حتی نمی توان آن را بازیافت ، به گونه ای نیست میشود که انگار هستی در کار نبوده است.

اما من اینگونه نیستم …..گاهی اگر کسی مرا بشکند و باز خواهد که مرا بسازد ... آدم دیگری می شوم ….کاش چون حباب بودم. حجابش نازک است اما غیرتش بسیار …همان که حجابش شکست نابود میشود. طوری که دیگر نیست ….

حباب با غیرت تر از منِ با حجاب است

 

 کاش غیرت حبابی داشتم...

 

خدایا! حیا و عفتم را همچون حباب گردان...زلال،صاف،تجلی آینه وار تمام جلوه های تو ،…تمام طلعتت،جلالت ،عظمتت،مهرت……تمام تو در مرکز وجودیم باشد. به گونه ای حبابیم کن که لمس وجود هر بی خدایی مرا طوری نیست کند که انگار از ازل نبوده ام

آمین به حق جلالت

منبع: آیه های انتظار

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

کاش غیرت حبابی داشتم

 

شفاف ترین و ظریفترین وجود عالم هستی حباب است که من میگویم حجاب نور نه حباب...

….بنگر و بیندیش.

حباب اگر آزاد باشد در همه جا آرام و روان میگذرد و تمام تلالو خورشید را در مرکز خود به نمایش میگذارد .گاهی تلاقی آب و آفتاب را در یک حباب میتوان به زیبایی هفت رنگ خالص هستی دید…

حباب گویی نوعی نور گردان در فضاست آزاد و سبک به همه جا سر میزند. تا زمانی که کسی هوس لمسش را به ذهن خود نیاورد .

مرگ حباب با ضرب، لمس، حرم انگشت من است.
تمام هست حباب با لمس من تمام خواهد شد.

دیگر حتی نمی توان آن را بازیافت ، به گونه ای نیست میشود که انگار هستی در کار نبوده است.

اما من اینگونه نیستم …..گاهی اگر کسی مرا بشکند و باز خواهد که مرا بسازد ... آدم دیگری می شوم ….کاش چون حباب بودم. حجابش نازک است اما غیرتش بسیار …همان که حجابش شکست نابود میشود. طوری که دیگر نیست ….

حباب با غیرت تر از منِ با حجاب است

 

 کاش غیرت حبابی داشتم...

 

خدایا! حیا و عفتم را همچون حباب گردان...زلال،صاف،تجلی آینه وار تمام جلوه های تو ،…تمام طلعتت،جلالت ،عظمتت،مهرت……تمام تو در مرکز وجودیم باشد. به گونه ای حبابیم کن که لمس وجود هر بی خدایی مرا طوری نیست کند که انگار از ازل نبوده ام

آمین به حق جلالت

منبع: آیه های انتظار

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

مراقب باش،ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریزی!!! 

وضو می‌گیری ، اما در همین حال اسراف می‌کنی ...

نماز می‌خوانی اما با برادرت قطع رابطه می‌کنی ...

روزه می‌گیری اما غیبت هم می‌کنی ...

صدقه می‌دهی اما منت می‌گذاری ...

بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی ...

دست نگه دار ........ ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریز !!! 

----------------------------------------------------

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ

ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های شیطان پیروی نکنید(نور-21)

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

مراقب باش،ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریزی!!! 

وضو می‌گیری ، اما در همین حال اسراف می‌کنی ...

نماز می‌خوانی اما با برادرت قطع رابطه می‌کنی ...

روزه می‌گیری اما غیبت هم می‌کنی ...

صدقه می‌دهی اما منت می‌گذاری ...

بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی ...

دست نگه دار ........ ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریز !!! 

----------------------------------------------------

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ

ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های شیطان پیروی نکنید(نور-21)

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

تو دوای تمام دردهایم شده ای ‎

 

مسکنی میخواهم ‎
مثل آغوش تو‎

سرم را در آغوش بگیر‎د
این درد لعنتی امانم را بریده است ‎


هیچ آرامبخشی اثر نمیکند‎
تو دوای تمام دردهایم شده ای ‎ 

 

السّلامُ علی ربیعَ الاَنام و نضرة ا الایام

سلام بر بهار دلها و خرمی جان دوران ها

 فرازی از زیارت صاحب الامر

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

تو دوای تمام دردهایم شده ای ‎

 

مسکنی میخواهم ‎
مثل آغوش تو‎

سرم را در آغوش بگیر‎د
این درد لعنتی امانم را بریده است ‎


هیچ آرامبخشی اثر نمیکند‎
تو دوای تمام دردهایم شده ای ‎ 

 

السّلامُ علی ربیعَ الاَنام و نضرة ا الایام

سلام بر بهار دلها و خرمی جان دوران ها

 فرازی از زیارت صاحب الامر

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

سلام بر ابراهیم

سلام بر ابراهیم

اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم

به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود

تابستان 1386 بود.در مسجد امین الدوله تهران مشغول نماز بودم.حالت عجیبی داشتم.تمام نمازگزاران از علما و بزرگان بودند و من در گوشه سمت راست صف دوم ،بعد از نماز با تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!درست مثل اینکه مسجد جزیره ای میان دریا باشد! امام جماعت که پیرمردی نورانی با عمامه ای سفید بود از جا بر خاست و رو به جمعیت ایستاد و شروع به صحبت کرد از نفر کناری ام پرسیدم: امام جماعت را می شناسی؟جواب داد: آ شیخ محمد حسین زاهد،استاد حاج آقا حق شناس و حاج اقا مجتهدی تهرانی. من که قبلأ از عظمت روحی و بزرگواری شیخ زاهد شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش کردم.ایشان ضمن بیان مطالبی در مورد اخلاق و عرفان فرمودند: "دوستان و رفقا،مردم ما را،بزرگان اخلاق و عرفان میدانند و ... اما رفقای عزیز، بزرگان اخلاق و عرفان عملی اینها هستند." و بعد تصویر بزرگی را در دست گرفت، از جای خود نیم خیز شدم تا خوب نگاه کنم.تصویر ،چهره مردی با ریش های بلند بود که بلوز قهوه ای بر تن داشت. خوب به عکس خیره شدم .کاملأ او را شناختم. من چهره او را بارها دیده بودم.شک نداشتم که خودش است. ابراهیم ، ابراهیم هادی .سخنانش برای من بسیار عجیب بود،شیخ محمد حسین زاهد استاد بزرگ اخلاق و عرفان که علمای زیادی در محضرش شاگردی کرده اند چنین میگوید!؟ در همین حال با خودم گفتم: شیخ زاهد که...!؟ او که سالها قبل از دنیا رفته ! هیجان زده از خواب پریدم.ساعت 3 بامداد روز 20 مرداد 86 روز مبعث پیامبر (ص) بود.فردای آن روز به قبرستان ابن بابویه در جنوب تهران بر سر مزار شیخ محمد حسین زاهد رفتم.با دیدن چهره او کاملأ بر صدق رویایی که دیده بودم اطمینان یافتم... این انگیزه ای شد برای نوشتن کتاب " سلام بر ابراهیم" ...بعد از 2 سال تلاش و مصاحبه های فراوان با دوستان و همرزمان شهید، دوست داشتم نام مناسبی که با روحیات "شهید ابراهیم هادی" هماهنگ باشد برای کتاب بیابم. شب بود که داشتم به این موضوعات فکر می کردم.قرانی کنار میز بود که توجهم به آن جلب شد.قران را بر داشتم و در دلم گفتم: "خدایا ، این کار برای بنده صالح و گمنام تو بوده و می خواهم در مورد نام این مجموعه نظر قران را جویا شوم."... بسم الله گفتم و سوره حمد را خواندم . قران را باز کردم،با دیدن آیات بالای صفحه رنگ از چهره ام پرید و سرم داغ شد ،بی اختیار اشک در چشمانم حلقه زد.در بالای صفحه آیات 109 به بعد سوره صافات جلوه گری می کرد که می فرماید: " سلام بر ابراهیم اینگونه نیکو کاران را پاداش می دهیم به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود."

 

دانلود کتاب سلام بر ابراهیم

در ضمن دوستداران کتاب می توانند چاپ پنجاه و پنجم کتاب "سلام بر ابراهیم "  از انتشارت گروه فرهنگی شهید ابراهیم  هادی را تهیه  بفرمایند.

تارنمای شهید گمنام ابراهیم هادی

 

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

سلام بر ابراهیم

سلام بر ابراهیم

اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم

به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود

تابستان 1386 بود.در مسجد امین الدوله تهران مشغول نماز بودم.حالت عجیبی داشتم.تمام نمازگزاران از علما و بزرگان بودند و من در گوشه سمت راست صف دوم ،بعد از نماز با تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!درست مثل اینکه مسجد جزیره ای میان دریا باشد! امام جماعت که پیرمردی نورانی با عمامه ای سفید بود از جا بر خاست و رو به جمعیت ایستاد و شروع به صحبت کرد از نفر کناری ام پرسیدم: امام جماعت را می شناسی؟جواب داد: آ شیخ محمد حسین زاهد،استاد حاج آقا حق شناس و حاج اقا مجتهدی تهرانی. من که قبلأ از عظمت روحی و بزرگواری شیخ زاهد شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش کردم.ایشان ضمن بیان مطالبی در مورد اخلاق و عرفان فرمودند: "دوستان و رفقا،مردم ما را،بزرگان اخلاق و عرفان میدانند و ... اما رفقای عزیز، بزرگان اخلاق و عرفان عملی اینها هستند." و بعد تصویر بزرگی را در دست گرفت، از جای خود نیم خیز شدم تا خوب نگاه کنم.تصویر ،چهره مردی با ریش های بلند بود که بلوز قهوه ای بر تن داشت. خوب به عکس خیره شدم .کاملأ او را شناختم. من چهره او را بارها دیده بودم.شک نداشتم که خودش است. ابراهیم ، ابراهیم هادی .سخنانش برای من بسیار عجیب بود،شیخ محمد حسین زاهد استاد بزرگ اخلاق و عرفان که علمای زیادی در محضرش شاگردی کرده اند چنین میگوید!؟ در همین حال با خودم گفتم: شیخ زاهد که...!؟ او که سالها قبل از دنیا رفته ! هیجان زده از خواب پریدم.ساعت 3 بامداد روز 20 مرداد 86 روز مبعث پیامبر (ص) بود.فردای آن روز به قبرستان ابن بابویه در جنوب تهران بر سر مزار شیخ محمد حسین زاهد رفتم.با دیدن چهره او کاملأ بر صدق رویایی که دیده بودم اطمینان یافتم... این انگیزه ای شد برای نوشتن کتاب " سلام بر ابراهیم" ...بعد از 2 سال تلاش و مصاحبه های فراوان با دوستان و همرزمان شهید، دوست داشتم نام مناسبی که با روحیات "شهید ابراهیم هادی" هماهنگ باشد برای کتاب بیابم. شب بود که داشتم به این موضوعات فکر می کردم.قرانی کنار میز بود که توجهم به آن جلب شد.قران را بر داشتم و در دلم گفتم: "خدایا ، این کار برای بنده صالح و گمنام تو بوده و می خواهم در مورد نام این مجموعه نظر قران را جویا شوم."... بسم الله گفتم و سوره حمد را خواندم . قران را باز کردم،با دیدن آیات بالای صفحه رنگ از چهره ام پرید و سرم داغ شد ،بی اختیار اشک در چشمانم حلقه زد.در بالای صفحه آیات 109 به بعد سوره صافات جلوه گری می کرد که می فرماید: " سلام بر ابراهیم اینگونه نیکو کاران را پاداش می دهیم به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود."

 

دانلود کتاب سلام بر ابراهیم

در ضمن دوستداران کتاب می توانند چاپ پنجاه و پنجم کتاب "سلام بر ابراهیم "  از انتشارت گروه فرهنگی شهید ابراهیم  هادی را تهیه  بفرمایند.

تارنمای شهید گمنام ابراهیم هادی

 

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘
Ramadan is Loading...

 

بهار جـآטּها در راه است خودتـــــــ را مهیا ساخته ای؟!

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘
Ramadan is Loading...

 

بهار جـآטּها در راه است خودتـــــــ را مهیا ساخته ای؟!

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۰
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘