✘صفــــــر الیـــــــــــد✘

دست خالی ترینم...

خدایا خدایا نگاهم کن خیره ی خیره نگاهم کن

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۴۵ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است




لبیک به دعوت محبوب

بارالها! عهدی را که با تو از ازل بسته ام، به آتش گناه شکسته ام.
به گذشته که نگاه می کنم، از پروانه جانم، خاکستری بیش به جا نمانده است.

اکنون که درهای آسمان، رو به باز شدن است
حلاوت روزه را به اعضا و جوارحم بچشان؛

به چشمم که جز تو را نبیند و گوشم که جز تو را نشنود؛
که بوی زخم کهنه گناه، مرا ناامید از استشمام بوی تو کرده است.

در بگشای که در میهمانی تو، هر آنچه هستم، باز آورده ام
که تو خود دعوتم کرده ای، یا غفّار الذّنوب!
رزیتا نعمتی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۴۸
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘



لبیک به دعوت محبوب

بارالها! عهدی را که با تو از ازل بسته ام، به آتش گناه شکسته ام.
به گذشته که نگاه می کنم، از پروانه جانم، خاکستری بیش به جا نمانده است.

اکنون که درهای آسمان، رو به باز شدن است
حلاوت روزه را به اعضا و جوارحم بچشان؛

به چشمم که جز تو را نبیند و گوشم که جز تو را نشنود؛
که بوی زخم کهنه گناه، مرا ناامید از استشمام بوی تو کرده است.

در بگشای که در میهمانی تو، هر آنچه هستم، باز آورده ام
که تو خود دعوتم کرده ای، یا غفّار الذّنوب!
رزیتا نعمتی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۴۸
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

مهدی جان!

آلودگی دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته،

نفس هایمان به شماره افتاد،

سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است...

هوای باریدن نداری



مولا جان؟!؟

دلم از نبودنت پر است

آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد

آقا ی جمعه های غریب ظهور کن...



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۲
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

مهدی جان!

آلودگی دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته،

نفس هایمان به شماره افتاد،

سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است...

هوای باریدن نداری



مولا جان؟!؟

دلم از نبودنت پر است

آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد

آقا ی جمعه های غریب ظهور کن...



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۲
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

مهدی جان!

آلودگی دلهایمان از حد هشدار فراتر رفته،

نفس هایمان به شماره افتاد،

سالهاست زندگیمان تعطیل رسمی است...

هوای باریدن نداری



مولا جان؟!؟

دلم از نبودنت پر است

آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد

آقا ی جمعه های غریب ظهور کن...



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۲
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘
خوب تر از روزهای سبز بهشت

روزهای با تو بودن خوب است؛
خوب تر از روزهای سبز بهشت.


چقدر عطر آمدنت را دوست دارم!
در آستانه تو که می ایستم، خداوند را حس می کنم


با تو می شود همه سرنوشت ها را عوض کرد.
من یقین دارم که شب های قدر تو، شب های رقم خوردن سرنوشتند.


وقتی که عطر تو را حس می کنم، دوست دارم زودتر برسی،
تا دوباره چشم انتظار افطارهایت بنشینم و نیمه های شب، به شوق سحر بیدار شوم.

چقدر صدای اذان، دل نشین تر می شود، وقتی که تو آمده باشی!

صدای ربنا را که می شنوم، بوی بهشت را احساس می کنم.

هر روز موقع افطار که می شود، گمان می کنم که در آستانه بهشت
ایستاده ام و دارم به کاینات فخر می فروشم.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۷
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘
خوب تر از روزهای سبز بهشت

روزهای با تو بودن خوب است؛
خوب تر از روزهای سبز بهشت.


چقدر عطر آمدنت را دوست دارم!
در آستانه تو که می ایستم، خداوند را حس می کنم


با تو می شود همه سرنوشت ها را عوض کرد.
من یقین دارم که شب های قدر تو، شب های رقم خوردن سرنوشتند.


وقتی که عطر تو را حس می کنم، دوست دارم زودتر برسی،
تا دوباره چشم انتظار افطارهایت بنشینم و نیمه های شب، به شوق سحر بیدار شوم.

چقدر صدای اذان، دل نشین تر می شود، وقتی که تو آمده باشی!

صدای ربنا را که می شنوم، بوی بهشت را احساس می کنم.

هر روز موقع افطار که می شود، گمان می کنم که در آستانه بهشت
ایستاده ام و دارم به کاینات فخر می فروشم.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۷
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘
خوب تر از روزهای سبز بهشت

روزهای با تو بودن خوب است؛
خوب تر از روزهای سبز بهشت.


چقدر عطر آمدنت را دوست دارم!
در آستانه تو که می ایستم، خداوند را حس می کنم


با تو می شود همه سرنوشت ها را عوض کرد.
من یقین دارم که شب های قدر تو، شب های رقم خوردن سرنوشتند.


وقتی که عطر تو را حس می کنم، دوست دارم زودتر برسی،
تا دوباره چشم انتظار افطارهایت بنشینم و نیمه های شب، به شوق سحر بیدار شوم.

چقدر صدای اذان، دل نشین تر می شود، وقتی که تو آمده باشی!

صدای ربنا را که می شنوم، بوی بهشت را احساس می کنم.

هر روز موقع افطار که می شود، گمان می کنم که در آستانه بهشت
ایستاده ام و دارم به کاینات فخر می فروشم.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۷
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

امید و جرئت بندگی

یازده ماه را پشت سر نهاده ام تا به تو رسیده ام و اکنون جز
خار و خاشاک، در کوله بار ندارم تا سر از خجلت بردارم
و اذن دخول به حریم محبتت طلب کنم
.

پشت دروازه های چشم تو می ایستم تا خریدار اشک ندامتم باشی
و جرئت بندگی را دیگر باره به من عطا کنی.


مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

گفتم ای بخت بخفتی و خورشید دمید
گفت: با این همه از سابقه نومید مشو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۰:۵۶
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘

امید و جرئت بندگی

یازده ماه را پشت سر نهاده ام تا به تو رسیده ام و اکنون جز
خار و خاشاک، در کوله بار ندارم تا سر از خجلت بردارم
و اذن دخول به حریم محبتت طلب کنم
.

پشت دروازه های چشم تو می ایستم تا خریدار اشک ندامتم باشی
و جرئت بندگی را دیگر باره به من عطا کنی.


مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

گفتم ای بخت بخفتی و خورشید دمید
گفت: با این همه از سابقه نومید مشو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۰:۵۶
✘صفـــــر الیــــــــــــد✘